عزاداری (تحریفات، آسیب ها، راه کارها) (1)
عزاداری (تحریفات، آسیب ها، راه کارها) (1)
عزاداری (تحریفات، آسیب ها، راه کارها) (1)
عزاداری (تحریفات، آسیب ها، راه کارها) (1)
نویسنده: نویسنده: حسن مانیان
منبع اختصاصی :راسخون
منبع اختصاصی :راسخون
چکیده
«امروز اگر کسی بخواهد بر امام حسین علیه السلام بگرید، باید بر این مصیبت هایش بگرید، بر این تحریف ها و مسخ ها و دروغ ها باید گریست.» (1)بزرگ ترین معضل در مباحث دینی ما وجود بدعت ها، تحریف ها، شبهات و آسیب هایی است که خود را وارد دین نموده اند و به رنگ دین درآمده-اند. اگر رنگ و بوی دینی نداشتند مسلماً تمییز آن ها از یکدیگر آسان و قابل جداسازی بود ولی متأسفانه با این رنگ و بوی دینی، بسیاری افراد بی سواد و مدعی، که خود را عالِم به معارف الهی می دانند به راحتی در دام این بدعت ها و تحریفات و آسیب ها می افتند و بعضاً عده دیگری را هم به دنبال خود می کشند. این معضل، ما را بر آن داشت تا به مبحث تحریفات و شبهات و آسیب های امام حسین علیه السلام و عاشورا و عزاداری پرداخته، در حد توان در رفع و سدّ تحریفات و شبهات قدمی برداشته باشیم. باشد که انشاءالله موجبات رضای حق تعالی و ائمه معصومین علیهم السلام را فراهم کرده باشیم.
کلید واژه: امام حسین علیه السلام، تحریف، شبهه، آسیب، عزاداری، عاشورا.
مقدمه
بزرگ ترین گناه این است که انسان بدعت ها را به جای امور مستحب گرفته و یا امور مستحبی را بدعت وانمود کند. از طرفی چون شیطان و یارانش همیشه در صدد ترویج امور منکر و زشت هستند و در هر مورد راه به خصوص آن را خوب می شناسند مردمان دین دار را نیز از راه دین گول زده و از راه به بی راهه می برند و این خود، بهترین راه گمراه کردن مردم است و کمتر عبادت و سنتی هست که شیطان با وساوس خود در آن دخالت نکرده آن را فاسد ننموده باشد. از جمله این امور، یکی موضوع عزاداری برای امام حسین علیه السلام است. در این مورد چون شیطان و یارانش با همه کوشش و تلاش خود نمی توانستند کاملاً پیروز شوند، تصمیم گرفتند مردم را وادار کنند که در این موضوع بدعت ها و منهیات و اعمال شنیع بسیاری وارد نمایند. به به این طریق سود و ثواب های آن را از بین برده اموری را در آن وارد کردند که نه تنها تمام مسلمانان بلکه تمام ملل دیگر نیز آن اعمال را شنیع و زشت می دانند. علاوه بر زشتی، این امور اغلب از چیزهایی است که در قرآن و سایر اخبار رسماً از آن ها نهی شده و به عمل کنندگان آن ها وعده عذاب داده شده است. (2)عزاداری
«عزاء» در لغت به معنای شکیبایی کردن، شکیبایی در مصیبت، سوگواری، تعزیت، سوگ و ماتم می باشد. (3) همچنین به معنای سنگینی، وقار، متانت، تسلی، غم گساری، دلداری و مراسم عزاداری می باشد. (4)امیرالمؤمنین علیه السلام می فرمایند: «خداوند، روی کره زمین، ما را انتخاب کرد و برای ما شیعه را انتخاب کرد. شیعیان ما علامت شان این است که ما را نصرت و یاری می دهند، برای شادی های ما جشن می گیرند، برای غم ما غمناکند، روز عاشورا خرج، عید غدیر خرج و بذل می کنند؛ این هایی که به عشق اهل بیت علیهم السلام شادند و به عزای اهل بیت علیهم السلام غمناکند و...، این ها از ما هستند و به سوی ما می آیند.» (5)
عزاداری یک نوع مودّت است، مثل این که کسی گُلی به ما بدهد و ما باید از او تشکر کنیم؛ حضرت پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم ما را از بت پرستی و آتش-پرستی و خرافه پرستی نجات دادند و مسلمان شدیم. مزد حضرتش صلی الله علیه وآله وسلم چیست؟ حضرت پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم فرمودند: «من هیچ مزدی نمی خواهم، تنها مزدی که می خواهم «المَوَدَّه فِی القُربَی» (6) است؛ مزد من فقط این است که اهل بیت علیهم السلام من را دوست داشته باشید.» حضرت پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم در جایی دیگر می فرمایند: «مزدی که من می خواهم، این است که راه خدا را بروید»؛ «إلَّا مَن شَاءَ إتَّخَذَ إلَی رَبِهِ سَبِیلَا» (7) مثل معلمی که می گوید: «پسرجان! من هیچ مزدی نمی خواهم، فقط درس را خوب یاد بگیر.»
راه خدا چیست؟ هر کسی فکر می کند راه خدا یک نوع چیزی است؛ یکی قمه می زند، یکی زنجیر می زند، یکی لُخت می شود، یکی توی آتش می-رود، یکی به خانقاه می رود، یکی سراغ عرفان می رود و...حال آیا این درست است که هر کس هر طوری دوست دارد بین خودش و خدا «حال» کند؟ نه، مسلم است که پاسخ منفی است.
از نظر قرآن، عزاداری ریشه هایی دارد. اولین روضه خوان، خود خداست؛ خداوند در سوره بروج می فرماید: «مرگ بر اصحاب اُخدود ...». (8) اصحاب اخدود کیانند؟ کسانی هستند که گودالی کندند و مؤمنین (فقط به جرم این که مؤمن بودند) را داخل گودال ریختند و سوزاندند و خودشان بالای گودال، تماشا می کردند.
حلیّت عزاداری
اصل عملی(9) اقتضا می کند که: 1. گریه کردن بر تمامی مردگان؛ 2. و مرثیه خواندن در سوگشان؛ 3. و یاد نمودن از نیکی ها و مصیبت های ایشان؛ 4. و برقراری مجلس در اندوهشان؛ 5. و بخشش کردن از جانب آن ها در را ه خیر و نیکی، مباح و جایز باشد. و دلیلی نیست که با این اصل (اصل عملی) در این مورد مخالف باشد، بلکه روش مسلمانان از صدر اسلام و دلائل دیگر لفظی با این اصل همراهی دارند. حتی از پاره ای از احادیث استفاده می شود که این کارها بسیار نیکو و مستحب می باشد، در صورتی که شخص میت از افراد نیکوکار بوده و خدمات ارزنده ای انجام داده باشد. امام صادق علیه السلام می فرمایند: «رَحِمَ الله مَن أَحیَا أَمرَنَا؛ خدا رحمت کند کسی که امر ما را احیاء بنماید.» (10)این روش به تمدن بشری سازگار بوده، و با برنامه های عمران و آبادی موفق است؛ زیرا شناخت و اداء حقوق نیکوکاران و نیکان باعث می شود افرادی که در این راه هستند بیشتر خدمت کنند، و قدردانی از خدماتشان موجب می گردد که دیگران نیز از آن ها سرمشق بگیرند. و نقل نمودن گفتارشان دیگران را ارشاد می کند که از آثارشان پیروی کنند. (11)
فلسفه عزاداری
* زنده نگه داشتن مکتب اسلام؛* دعوت به دین؛
* اجر رسالت پیامبر؛
* آشنایی و پیوند دل ها با ائمه علیهم السلام و فراگیری راه آن ها؛
* منفور شدن فکر و راه یزید و یزیدیان عصر؛
* حسینی مَنِش شدن؛ ظلم نکردن و نپذیرفتن ظلم؛
* فراموش نکردن ارزش های واقعی.
ثمرات عزادای
* حفظ مکتب اسلام؛* تطهیر جان و تهذیب نفس؛
* آشنایی با جهان بینی و معارف توحیدی؛
* آموختن داستان های عدالت آموز و تعدیل امور و قوا؛
* فراگیری آداب دوستی و برادری؛
* مجالست با علماء؛
* نشر معارف اهل بیت علیهم السلام در بین مردم؛
* بی اهمیت جلوه گر شدن مصائب و دردهای خود.
تعریف تحریف
تحریف در زبان عربی از ماده (ح ر ف) است، یعنی منحرف کردن چیزی از مسیر و وضع اصلی خود که داشته یا باید داشته باشد. به عبارت دیگر، تحریف نوعی تغییر و تبدیل است، ولی تحریف مشتمل بر چیزی است که کلمه «تغییر» و «تبدیل» نیست. شما اگر کاری کنید که جمله، نامه، شعر و عبارتی، آن مقصود را که باید بفهماند، نفهماند و مقصود دیگری را بفهماند، می گویند شما این عبارت را تحریف کرده اید. مثلاً شما گاهی مطلبی و یا حرفی را به یک نفر می گویید، بعد آن شخص سخن شما را در جای دیگری نقل می کند، پس از آن، کسی به شما می گوید فلانی از قول شما چنین چیزی نقل می کرد، شما می فهمید که آن چه شما گفته بودید با آن چه که او نقل کرده، خیلی متفاوت است. او سخنان شما را کم و زیاد کرده است، قسمتی از حرف های شما را که مفید مقصود شما بوده است، حذف کرده و قسمت هایی را از خودش به آن افزوده است؛ در نتیجه، سخن شما مسخ شده و چیز دیگری از آب در آمده است. آن وقت شما می گویید این آدم، حرف مرا تحریف کرده است، مخصوصاً اگر کسی در سندهای رسمی دست ببرد، می گویند سند را تحریف کرده است. (12)خطرات تحریف
ممکن است کسی بگوید: «مگر تحریف چه عیب، ضرر و خطری دارد؟» خطر تحریف، فوق العاده زیاد است. تحریف، ضربت غیر مستقیم است؛ از ضربت مستقیم کاری تر است. کتابی تحریف می شود؛ چه تحریف لفظی، چه تحریف معنوی، اگر کتاب هدایت باشد، تبدیل به کتاب ضلالت می-شود، اگر کتاب سعادت باشد، به کتاب شقاوت تبدیل می شود، اگر کتابی باشد که انسان را رو به بالا می برد، رو به پایین می آورد؛ آن حقیقت را به کلی عوض می کند. نه تنها بدون خاصیت می کند، بلکه اثر معکوس می بخشد. (13)تحریف چون موضوع را عوض می کند، مردم، آن را به عنوان حقیقت می پذیرند، اما نتیجه معکوس می گیرند. مثلاً بعضی از مردم حضرت علی علیه-السلام را فقط و فقط به پهلوانی می شناسند و بس! گاهی قیافه ای عجیب و خشن برای حضرت ترسیم می کنند که انسان باور نمی کند این همان علی علیه السلام عادل است، این همان علی ای است که شب ها از خوف خدا می گریسته است! (14)
چرا قیام؟
به امام حسین علیه السلام می گفتند: شما در مدینه و مکه، محترم هستید و در یَمَن آن همه شیعه هست؛ یک گوشه بروید که با یزید هم کاری نداشته باشید، یزید هم با شما کاری نداشته باشد! این همه مرید، این همه شیعیان؛ زندگی بکنید، عبادت و تبلیغ کنید! چرا قیام کردید؟ قضیه چیست؟* تشکیل حکومت؟ دوست دارند این طور بگویند که حضرت خواست حکومت فاسد یزید را کنار بزند و خودش یک حکومت، تشکیل بدهد؛ این هدف قیام ابی عبدالله علیه السلام بود. این حرف، این است که آن بزرگوار برای تشکیل حکومت قیام کردند، به این نحو که اگر ببینند نمی شود انسان به نتیجه برسد، بگویند نشد دیگر، برگردیم؛ این غلط است. بله، کسی که به قصد حکومت، حرکت می کند، تا آن جا پیش می رود که ببیند این کار شدنی است؛ تا که دید احتمال شدن این کار، یا احتمال عقلایی وجود ندارد، وظیفه اش این است که برگردد. اگر هدف، تشکیل حکومت است، تا آن جا جایز است انسان برود که بشود رفت؛ تا آن جا که نشود رفت، باید برگشت. اگر آن کسی که می گوید: هدف حضرت از این قیام، تشکیل حکومت حَقّه علوی است، مرادش این است، این درست نیست؛ برای این که مجموع این حرکت، این را نشان نمی دهد.
* شهادت؟ در نقطه مقابل، گفتند نه آقا، حکومت چیست؛ حضرت می دانست که نمی تواند حکومت تشکیل بدهد؛ بلکه اصلاً آمد تا کشته و شهید بشود! این حرف هم مدتی سر زبا ها خیلی شایع بود! بعضی با تعبیرات زیبای شاعرانه ای هم این را بیان می کردند. بعد من دیدم بعضی از علمای بزرگ ما هم این را فرموده اند. و این که اصلاً حضرت، قیام کرد برای این که شهید بشود، حرف جدیدی نبوده است! گفت: با ماندن نمی-شود کاری کرد، پس برویم با شهید شدن، کاری بکنیم!
این حرف را هم ما در اسناد اسلامی نداریم، که برو خودت را به کام کشته شدن بینداز، ما چنین چیزی نداریم. ما شهادت را که در شرع مقدس می شناسیم و در روایات و آیات قرآن از آن نشانی می بینیم، معنایش این است که انسان به دنبال هدف مقدسی که واجب یا راجح است، برود و در آن راه، تن به کشتن هم بدهد. این، آن شهادت صحیح اسلامی است؛ اما این که آدم، اصلاً راه بیفتد برای این که من بروم کشته بشوم، یا یک تعبیر شاعرانه این جوری که خون من پای ظالم را بلغزاند و او را به زمین بزند! این ها آن چیزی نیست که مربوط به آن حادثه به آن عظمت است؛ در این هم بخشی از حقیقت هست، اما هدف حضرت، این نیست.
* انجام یک واجب؟ پس به طور خلاصه، نه می توانیم بگوییم که حضرت، قیام کرد برای تشکیل حکومت و هدفش تشکیل حکومت بود، و نه می توانیم بگوییم حضرت برای شهید شدن، قیام کرد. بنده به نظرم این جور می رسد: آن کسانی که گفته اند «هدف، حکومت بود»، یا «هدف، شهادت بود»، میان هدف و نتیجه، خلط کرده اند؛ خیر، هدف این ها نبود. امام حسین علیه السلام هدف دیگری داشت؛ منتها رسیدن به آن هدف، حرکتی را می طلبید که این حرکت، یکی از دو نتیجه را داشت: حکومت یا شهادت. البته حضرت برای هر دو هم آمادگی داشت؛ هم مقدمات حکومت را آماده کرد و می کرد؛ هم مقدمات شهادت را آماده کرد و می کرد. هر کدام هم می شد، درست بود. هدف، چیز دیگری است.
اگر بخواهیم هدف امام حسین علیه السلام را بیان کنیم، باید این جور بگوییم که هدف آن بزگوار، عبارت بود از انجام دادن یک واجب عظیم از واجبات دین، که آن واجب عظیم را هیچ کس قبل از امام حسین علیه السلام - حتی خود پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم- انجام نداده بود؛ نه پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم، نه علی علیه السلام و نه حسن علیه السلام. (15)
امام حسین علیه السلام می دانست که اگر این حرکت را نکند، این امضای او، این سکوت او، این سکون او، چه بر سر اسلام خواهد آورد. وقتی قدرتی همه امکانات جوامع و یا یک جامعه را در اختیار دارد و راه طغیان پیش می گیرد و جلو می رود، اگر مردان و داعیه داران حق در مقابل او اظهار وجود نکنند و حرکت او را تخطئه نکنند، با این عمل، کار او را امضاء کرده اند؛ یعنی ظلم به امضای اهل حق می رسد، بودن این که خودشان خواسته باشند. این گناهی بود که آن روز بزرگان و آقازادگان بنی هاشم و فرزندان سردمداران بزرگ صدر اسلام مرتکب شدند. امام حسین علیه-السلام این را بر نمی تافت، لذا قیام کرد.
نقل شده است بعد از آن که امام سجاد علیه السلام پس از حادثه عاشورا به مدینه برگشت - شاید از آن وقتی که این کاروان از مدینه بیرون رفت و دوباره برگشت ده، یازده ماه فاصله شده بود- یک نفر خدمت ایشان آمد و عرض کرد: یا بن رسول الله! دیدید رفتید، چه شد!... امام سجاد علیه السلام در جواب آن شخص فرمود: فکر کن اگر نمی رفتیم، چه می شد! بله، اگر نمی رفتند، جسم ها زنده می ماند، اما حقیقت نابود می شد؛ روح ذوب می-شد؛ وجدان ها پایمال می شد؛ خِرَد و منطق در طول تاریخ محکوم می شد و حتی نام اسلام هم نمی ماند. (16)پوشیدن لباس مشکی
شکی نیست که پوشیدن لباس مشکی، خصوصاً در حال نماز نزد مشهور امامیه کراهت دارد، بلکه ادعای اجماع نیز بر آن شده است. ولی بحث این است که آیا این کراهت ذاتی است، یعنی به لحاظ این که لباس مشکی است مکروه است یا به جهت این که شعار بنی عباس بوده یا چون لباس اهل جهنم است، (17) مکروه می باشد؟از ظاهر برخی ادله استفاده می شود که کراهت آن ذاتی نیست و لذا در صورتی که عنوان دیگری به خود گیرد؛ مثل این که شعار حزن بر اولیای الهی شود نه تنها کراهت سابق را از دست می دهد، بلکه داخل در عنوان احیای شعائر الهی شده، مستحب نیز می گردد. خصوصاً آن که با مراجعه به اخبار و تواریخ پی می بریم که اهل بیت علیهم السلام هنگام عزا در مصیبت فقدان یکی از بزرگان، لباس مشکی را می پوشیده، یا پوشیدن آن را امضاء کرده اند. (18)
برقی به سندش از فرزند امام زین العابدین علیه السلام نقل می کند که فرمود: «چون جدم حسین علیه السلام کشته شد، زنان بنی هاشم در ماتم او لباس سیاه پوشیدند و آن را در گرما و سرما تغییر ندادند. و پدرم علی بن الحسین علیه السلام برای آنان در هنگام عزاداری غذا آماده می کرد.» (19)
ابن قولویه به سندش نقل کرده که: «فرشته ای از فرشته های فردوس بر دریا فرود آمد و بال های خود را بر آن گستراند. آن گاه صیحه ای زد و گفت: ای اهل دریاها! لباس های حزن به تن کنید؛ زیرا فرزند رسول خدا ذبح شده است. آن گاه قدری از تربت او را بر بال های خود گذارده و به سوی آسمان ها بُرد. و هیچ فرشته ای را ملاقات نکرد جز آن که آن را استشمام نمود و اثری از آن نزد او ماند.» (20)
بررسی برخی از روایاتی که از پوشیدن لباس مشکی نهی کرده اند بدین صورت است که بر فرض تمام بودن سند آن ها ناظر به پوشیدن لباس مشکی در عزای امام حسین علیه السلام نیست و به تعبیری دیگر این مورد از ادله نهی، مستثنی است؛ زیرا این ادله ناظر به تشبه افراد به جباران و حاکمان بنی عباس است که لباس مشکی را لباس رسمی خود کرده و مردم را بر پوشیدن آن مجبور می ساختند. و در تاریخ ثبت شده که عباسیان، شعار خود را در حرکت های سیاسی، با پرچم های سیاه همراه ساختند؛ تا بر احادیثی تطبیق کنند که از پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم رسیده و در آن ها سخن از ظهور این پرچم ها از ناحیه مشرق شده است. آنان لباس های سیاه می پوشیدند تا به مردم نشان دهند که ما عزادار شهدای کربلا و دیگر شهدای از اهل بیت علیهم السلام هستیم. و لذا روایاتی که از پوشیدن لباس سیاه نهی کرده ناظر به تشبه به عباسیان است و شامل پوشیدن آن در عزای امام حسین علیه السلام بعد از انقراض دولت بنی عباس، خصوصاً در این عصر و زمان نمی شود. (21)
استفاده از وسیله نامقدس برای هدف مقدس
عده ای آمدند و گفتند گریه بر امام حسین علیه السلام ثوابش آن قدر زیاد است که از هر وسیله ای برای این کار می شود استفاده کرد. یک حرفی را امروزی ها در آورده اند که می گویند: «هدف وسیله را مباح (توجیح) می کند.» هدفت خوب باشد وسیله ات هرچه شد، شد. این ها هم گفتند ما اینجا یک هدف مقدس و منزه داریم و آن گریستن بر امام حسین علیه السلام است. حالا این گریستن روی چه فلسفه ای است، کاری به آن ندارند؛ باید گریست. بسیار خوب، باید گریست. به چه وسیله بگریانیم؟ به هر وسیله که شد. هدف که مقدس است، وسیله هرچه شد، شد. اگر یک تعزیه های اهانت آور هم بسازیم درست است یا درست نیست؟ گفتند: اشکی جاری می شود یا جاری نمی شود؟ همین قدر که اشک جاری می شود، هر کاری کردید، کردید. در دستگاه امام حسین علیه السلام این حرف ها مانعی ندارد. دستگاه امام حسین علیه السلام از دستگاه دیگران جداست. اگر اینجا دروغ گفتی بخشیده است؛ جعل کردی، بخشیده است؛ تحریف کردی، بخشیده است؛ شبیه سازی کردی، بخشیده است؛ به تن مرد لباس زن کردی بخشیده است؛ هر گناهی که این جا کردی، بخشیده است؛ هدف خیلی مقدس است. در نتیجه یک افرادی در این قضیه دست به جعل و تحریف زده اند که انسان تعجب می کند.مرحوم حاج شیخ عباس قمی رحمۀ الله می گوید: اگر این حرف درست باشد که هدف وسیله را مباح می کند، پس دیگر اساساً چیزی در دنیا باقی نمی ماند؛ من این جور می گویم: یکی از هدف های اسلامی «ادخال سرور در قلب مؤمن است.» یعنی انسان کاری بکند که یک مؤمنی خوشحال بشود. این هست یا نه؟ می گوییم: بله. می گوییم: هدف وسیله را مباح می کند؛ من برای این که فلان مؤمن خوشحال بشود، در حضورش غیبت می کنم چون از غیبت خیلی خوشش می آید. به من می گویند: داری گناه مرتکب می شوی! می گویم: خیر، هدف من مقدس است. من که غیبت می کنم می خواهم که او را سرگرم کرده باشم، می خواهم خوشحالش کرده باشم. بالاتر، یک کسی زن بیگانه را می بوسد. می گوییم: حرام است، چرا این کار را می کنی؟ می گوید: نه، من با این کار این خانم را خوشحال کردم. ادخال سرور در قلب مؤمن، مستحب است. دیگر به زنا هم می توان گفت، به شراب هم می توان گفت، به لواط هم می شود گفت و...
این چه غوغایی است؟ این چه حرف شریعت خراب کنی است که از هر وسیله ای جایز است برای گریاندن بر امام حسین علیه السلام استفاده کرد؟ به خدا قسم بر خلاف گفته امام حسین علیه السلام است. امام حسین علیه السلام شهید شد که اسلام بالا برود «أشهَدُ أنَّکَ قَد أقَمتَ الصَّلاهَ وَ آتَیتَ الزَّکاهَ وَ أمَرتَ بِالمَعروفِ وَ نَهَیتَ عَنِ المُنکَرِ وَ جاهَدتَ فِی اللهِ حَقَّ جِهادِهِ». (22) امام حسین علیه السلام کشته شد که سنن و مقررات و قوانین اسلامی زنده شود، نه این که بهانه ای شود که پا روی سنن اسلامی بگذارند. ما امام حسین علیه السلام را - العیاذ بالله- به صورت «اسلام خراب کن» در آورده ایم. امام حسینی که ما در خیال خودمان درست کرده ایم، اسلام خراب کن است! (23)
خرافه و شعائر در دو جهت متقابل
شعائر دینی و خرافه در دو نقطه کاملاً متضاد قرار دارند و به هیچ وجه امکان ندارد شعائر دین، خرافه باشند، همان طور که هیچ خرافه ای ممکن نیست شعیره دین محسوب شود، و موردی نیست که عنوان شعائر با خرافه جمع شود؛ زیرا خرافه از یک تصور و تخیل اشتباه و بدون هدایت عقل نشأت می گیرد، که در پی آن نفس انسان به آن اذعان کرده و آثاری بر آن مترتب کند و آن را مبنای کارهایش قرار دهد. اما شعائر عبارتند از علامت و علم و نشانه برای یکی از معانی دینی، و به خصوص علامتی برای ابراز یکی از شئون عزای سالار شهیدان علیه السلام. بطلان و خرافه و غیر واقعیت آیا در خود این علامت و شعیره است، یا در آن معنی و مفهومی که این شعیره ما را به آن منتقل می کند؟
بطلان و خرافه در علامت به معنی علامت نبودن و دلالت نداشتن آن چیزی است که به عنوان علامت شناخته شده، و چنین فرصتی با حقیقت شعائر منافات دارد، یعنی اگر دلالتی نداشته باشد، شعیره و علامت نخواهد بود و سالبه به انتفاع موضوع است. پس نمی شود که چیزی هم شعیره باشد و هم خرافه. مگر این که آن معنی و مدلولی که این شعیره ما را به آن منتقل می کند باطل و غیر واقعی فرض شود. ولی ما گفتیم که آن معنی یکی از معانی ثابته و حقیقی دین حنیف و یا یکی از شئون عزای سرور بهشتیان است که از ثابتات و واقعیات دین می باشد، و به هیچ وجه عنوان بطلان در آن راه ندارد. (24)
/ج
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}